کد مطلب:106389 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:249

خطبه 004-اندرز به مردم











[صفحه 536]

از خطبه های آن حضرت تسنمتم: بر كوهان شتر سوار شوید السرار: یكی، دو شب آخر ماه كه ماه پنهان است وقر: سنگینی در گوش فقهت الامر: آن را فهمیدم واعیه: فریاد زننده نبا: صدای آهسته به وسیله ما از ظلمتهای كفر و ضلالت به نور حق هدایت شدید و بر كوهان بلند یقین سوار شدید و به وسیله ما از تاریكیهای جهل و گمنامی بیرون آمدید. كر باد گوشی كه حق را شنید و پند نگرفت، چگونه صدای خفیف را می شنود كسی كه از شنیدن صدای بلند خودداری كرده است (منظور از صدای بلند دعوت پیامبر (ص) و منظور از صدای خفیف دعوت امام (ع) است)، دلی كه از خوف خدا نلرزد بی تپش باد، فرموده است: بنا اهتدیتم فی الظلماء منظور از ضمیر بنا آل رسول (ص) است و خطاب امام (ع) به حاضران در آن زمان از مخالفان قریش و طلحه و زبیر است، ولی درباره دیگران هم صدق می كند و مقصود این است كه ما وسیله هدایت شما شدیم به سوی انوار دین و آنچه خدا از كتاب و حكمت برای هدایت مردم نازل كرده و دلایلی كه حق و باطل را از هم جدا می سازد در حالی كه شما در تاریكیهای نادانی قرار داشتید و این هدایت دعوت به خدا و آمرزش مردم برای رسیدن به پیشگاه خداست. فرموده است: تسنمتم العلیا

ء به وسیله این هدایت و شرافت اسلام، ارزش شما بالا رفت و نامتان عظمت یافت. چون امام (ع) صفت سنام را با عنایت به ناقه برای علیا استعاره آورده با ذكر تسنم آن را استعاره ترشیحیه كرده است. تسنم عبارت از سوار شدن بر كوهان و كنایه از بلندی شان مردم است. فرموده است: و بنا انفجرتم عن السرار چون قریش در جاهلیت در تاریكی جهل و گمنامی می زیسته اند، امام (ع) لفظ سرار را برای كیفیت زندگی آنها استعاره آورده است و لفظ انفجار را برای بیرون آمدن آنها از تاریكی جهل به روشنایی اسلام و شهرتشان در میان مردم جهان به صورت استعاره بیان فرموده است و به این دلیل است كه آنان را در روشنایی و شهرت به سپیده دم كه از دل تاریكی طلوع می كند، تشبیه كرده است. فرموده است: وقر سمع لم یفقه الواعیه پس از بیان فضیلت آل محمد (ص) امام (ع) برای گوشی كه كلام رهبر را نمی شنود و او را سبب هدایت خود نمی داند و از شنیدن مقاصد كتب الهی و سخنان انبیا و دعوت كنندگان به خدا بهره نمی برد نفرین كرده و می فرماید شایسته چنین گوشی این است كه كر باشد، زیرا فایده ای كه از گوش منظور است این است كه مقصود حكمتهای الهی را دریابد و نفس را در جهتی كه سبب كمالش می شود هدایت

و او را برای رسیدن به كمال و به پیشگاه حق متعال یاری كند. وقتی كه نفس از تحصیل امور مفید به وسیله شنیدن، رویگردان باشد چه بسا اموری را دریافت كند كه منجر به بدیها شود و او را به پستی بكشاند، در این صورت همان به كه چنین گوشی كر باشد. كسانی كه فعل وقر را مجهول قرائت كرده اند، مقصودشان این است كه خداوند چنین گوشی را كر كند و چنین كلامی به عنوان تمثیل به هنگام توبیخ و سرزنش مردم كه از اوامر و دستورات خدا اعراض كرده اند آورده می شود. كلمه واعیه كنایه از نفس خود حضرت است، زیرا آن حضرت با صدای بلند و موعظه ی حسنه آنها را تبلیغ كرد و به الفت و محبت برانگیخت كه وحدت مسلمین را بر هم نزنند، ولی آنها نپذیرفتند. دلیل ارتباط جمله ی: وقر سمع لم یفقه الواعیه، با جملات قبل این است: امام (ع) در آغاز اشاره به فضیلت خود بر آنان فرمود و این كه آن حضرت كسی است كه فضیلت و شرف از ناحیه او كسب می شود. با این حال آنها از امام (ع) كناره گیری كرده از فرمان و اطاعت او با تكبر سر باز زدند و همین مخالفت آنها موجب شد كه امام (ع) آنها را نفرین كند كه چگونه دلایل پیروی از حضرتش را درنیافتند بعد از آن كه همه را شنیده بودند. و این مانند مثلی اس

ت كه گفته اند: یكی از علما به شاگردش كه رقیب او شده و مدعی بود كه فضیلتش همچون استاد است گفت: تو به وسیله ی من از نادانی بیرون آمدی و منزلتت در میان مردم زیاد شد و من سبب بزرگواری تو شدم حال بر من تكبر می كنی؟ گوشت كر باد چرا سخن مرا نشنیدی و قبول نكردی؟ فرموده است: كیف یراعی النبا من اصمته الصیحه امام (ع) لفظ نباه را برای فراخوانی و صدا زدن آنان به راه حق استعاره آورده است و نیز لفظ صیحه را برای خطاب خدا و رسولش به مردم استعاره بكار برده است. نباه كه عبارت از صدای آهسته است كنایه از ضعف دعوت آن حضرت نسبت به نیرومندی دعوت خدا و رسول می باشد. توضیح آن كه صدای خفی در برابر صدای بلند شنیده نمی شود، زیرا ویژگی حواس این است كه با وجود صدای بلند، صدای ضعیف را نشنود چون شخص متوجه صدای بلند می شود و از شنیدن صدای خفیف غافل می ماند و كلام امام (ع) در جذب مردم و مورد قبول واقع شدن ضعیفتر از كلام خدا و رسول است. كلام خدا و رسول صدای بلندتری برای مردم در دعوت به حق ایجاد می كند و كلام امام (ع) نسبت به آنها، صوت خفیفتری به وجود می آورد. نسبت دادن كری (اصمام) به صیحه استعاره ترشیحی است و كنایه است از رسایی كلام مكرر خدا ب

ه گوش مردم به حدی كه شنوایی آنها را از كار انداخته و چیزی را نمی شنوند بویژه، صدای ضعیف را چنان كه هر كس را صیحه كر نموده است صدای خفیف را نمی شنود. این سخن امام (ع) برای رفع تكلیف خودش می باشد زیرا پند آن حضرت برای آنها ثمربخش نیست و همین نشنیدن پند و معذوریت آن حضرت در عدم تكلیف در هدایت آنها، مذمت و سرزنش آنهاست. دلیل ارتباط این سخن امام با جمله قبل كه به این مفهوم بود: گوشتان كر باد چگونه سخن مرا نمی پذیرید، این است كه امام (ع) در جهت ملامت آنها به خاطر نپذیرفتن سخنش فرموده: چگونه سخن مرا بشنوند كسانی كه سخن خدا و رسول را با آن كه بارها به گوششان خورده بود و اعتقاد فراوانی به آن داشتند نپذیرفتند، و چگونه گوششان توانایی شنیدن كلام مرا داشته باشد با آن كه ندای خداوند متعال گوش آنها را كر كرده است: فرموده است: ربط جنان لم یفارقه الخفقان خفقان نیایشی است برای دلهای خائف و ترسناك، آنها كه همیشه از خشیت خدا هراسناكند و چون دوری از عذاب خدا را امیدوارند دارای آرامش و اطمینان و ثبات قدم می باشند و پرهیزگاری سبب آرامش و اطمینان دل می شود. بعضی ربط را مجهول خوانده اند كه نتیجه چنین می شود: خداوند قلبهای خائف از خو

د را سكون و آرامش می بخشد و آنها را در درجه خائفان قرار می دهد. مفهوم كلام امام (ع) این است كه خائفان از حق، مواظب امور نهی شده هستند و به طاعت خدا می پردازند. ارتباط این كلام امام (ع) كه مفهوم ستایش دارد با جمله ماقبل كه معنای نكوهش داشت این است كه بیان بزرگواری و فضیلت داشتن در زمینه توبیخ به این منظور است كه توبیخ شدگان، راه صاحبان فضیلت را بروند و صفات آنها را داشته باشند و این رویه بزرگترین روش و زیباترین نتیجه گیری برای همگون ساختن مردم با اهل فضیلت است. گویا امام (ع) می فرماید: چگونه به سخن من توجه كند آن كه به سخن خدا و رسول توجه نكرده است؟ خدا به خائفان خبر بدهد، آنها كه اوامر خدا را رعایت می كنند و از عذاب خدا می ترسند. چه ضرری دارد برای شما اگر به خائفان تشبه پیدا كنید و به حق بازگردید و همانند پیكری واحد به حق قیام كنید.

[صفحه 536]

سمه: علامت سنن الحق: راه و روش حق ماهت البئر: آب چاه درآمد غرب: پنهان شد اوجس: ترسید و عقب نشینی كرد ظما: تشنگی من همیشه منتظر عواقب حیله گری شما (طلحه و زبیر) بودم، به فراست دریافته بودم كه شما به لباس فریب خوردگان درآمدید، دینداری من موجب شد كه شما مرا به درستی نشناسید و روشن ضمیری من باطن شما را برایم آشكار ساخت. من شما را به راه حق راهنمایی كردم وقتی كه در جاده گمراهی اجتماع كرده بودید و راهنمایی نداشتید، چاه می كندید ولی آب به دست نمی آوردید. امروز چنان حقانیت خود را اثبات می كنم كه حیوانات بی زبان هم آن را فهمیده و به آن اعتراف كنند. دور باد از من اندیشه كسی كه از من تخلف كند زیرا از زمانی كه حق را شنیده ام هرگز در آن شك نكرده ام، ترس موسی (ع) هرگز برای خود نبود بلكه از آن می ترسید كه نادانان پیروز شوند. و قدرت به دست گمراهان بیفتد. امروز ما بر سر دو راهی حق و باطل رسیده ایم هر كس به آب اعتماد كند تشنه نمی شود. نقل كرده اند كه این خطبه را امام (ع) پس از قتل طلحه و زبیر ایراد فرموده است. باید دانست كه این خطبه از فصیحترین سخنان امام (ع) است و بسیاری از مقاصد پندآموزی كه جان انسان را ص

فا می بخشد در بر دارد، با این كه در نهایت اختصار بیان شده است. از فصاحت عجیب و بلاغت شگفت آور این خطبه این است كه هر جمله ای به تنهایی معنایی مفید و مستقلی دارد و در عین حال چنان كه بیان خواهیم كرد دارای نظم و تركیب زیبایی است. فرموده است: ما زلت انتظر بكم عواقب الغدر و اتوسمكم بحلیه المغترین كلام امام (ع) اشاره به این است كه عاقبت كار مخالفان را یا از بدان سبب كه پیامبر (ص) به آن حضرت اطلاع داده بود كه پس از بیعت حیله گری و پیمان شكنی خواهند كرد، و یا از احوال آنها به فراست دریافته بود كه چنین خواهد شد، پیش بینی می كرد، و به همین حقیقت اشاره كرده است كه فرموده: شما را در زی فریب خوردگان می بینم، زیرا آن حضرت فهمیده بود كه آنها اهل فریب و باطلند و این كه با كمترین شبهه باطل را می پذیرند از صفاتشان پیدا بود، و این آگاهی حضرت موجب علم آن حضرت به فریبكاری و بیعت شكنی آنها بود و به همین دلیل منتظر این پیشامد از ناحیه آنها بود. فرموده است: سترنی عنكم جلباب الدین این كلام امام (ع) به منزله ی تهدیدی است برای مخالفان و جنگ با آنها كه با امام مخالف بودند. معنای كلام امام (ع) این است كه: بین من و شما دین حایل و مانع ش

ده است و مرا از چشمان بصیرت شما پوشیده داشته است تا مرا بدرستی بشناسید، زیرا من به شما سخت نگرفتم و درباره شما شدت نشان ندادم و شیوه هایی كه شما را به راه بیاورد و از باطل باز دارد به كار نبردم و جز رفق و مدارا و مهربانی و گذشتن از جرایم كه دین بر آنها موفقم ساخته رفتاری نداشته ام در نتیجه دین پرده ای است كه میان آنها و شناختن امام حایل شده است، پس امام (ع) لفظ جلباب را برای آن پرده استعاره آورده است. بعضی جمله: سترنی عنكم را ستركم عنی روایت كرده اند، مطابق این روایت معنی كلام امام (ع) این است كه: اسلام مجاز نمی داند كه خون شما را بریزم و فراریان از میدان جنگ را تعقیب كنم و مجروح شما را بكشم و... یعنی آنچه كه در حق كفار جایز است بر شما روا دارم. فرموده است: بصرنیكم صدق النیه مقصود امام (ع) از صدق نیت خالص بودن امام (ع) برای خدای تعالی و روشن بودن آینه ی نفس آن بزرگوار است و به همین دلیل چشم بصیرت آن حضرت روشن است و عاقبت كارآنها راكه به كجا منتهی می شود می داند، چنان كه پیامبر (ص) در این باره فرموده است: مومن به نور خدا نظر می كند. فرموده است: اقمت لكم علی سنن الحق فی جواد المضله این كلام امام (ع) آنها را آگ

اهی می دهد كه پیروی كردن از امام (ع) و لزوم بازگشت به جلوه های نورانی او در پیمودن راه خدا واجب است و به آنها اعلام می دارد كه راه حق را بگیرند تا آنها را از جاده هایی كه قدمها را لغزانده و به انحراف می كشاند باز دارد. برای توضیح بیشتر كلام امام (ع) مثل مشهوری كه از رسول خدا (ص) رسیده است بیان می كنیم (شارح): روایت شده كه پیامبر (ص) فرمود: خداوند مسیر زندگی را به راه مستقیمی تشبیه كرده است كه بر دو طرف آن دیواری وجود دارد كه دارای درهایی باز است و بر هر دری پرده ای آویخته و بر ابتدای راه ندا دهنده ای ایستاده و می گوید: به راه درآیید و منحرف نشوید. آنگاه پیغمبر (ص) فرموده است منظور از صراط اسلام است و پرده های آویخته حدود الهی است و درهای گشوده، محرمات خداست و آن ندا دهنده قرآن است. چون امام (ع) بر اسرار كتاب آگاه بوده و جامع علم و حكمت الهی و آگاه بر اصول و فروع دین می باشد پس ناطق به كتاب خدا و دعوت كننده به راه حق است، و همان كسی است كه بر ابتدای راه خدا ایستاده است و چون راه خدا و صراط مستقیم در نهایت وضوح و روشنی بوده است و حدود الهی و مقدمات آن را می دانسته مانع لغزیدن اشخاص در راههای انحرافی و برطرف كنن

ده شكها و شبهاتی است كه برای انسانها پیش می آید. و به لحاظ همین نیروی مدبری كه برای اداره جهانیان داشت، او تنها كسی است كه بعد از رسول خدا (ص) بر درهای بازی كه جایگاه هلاكت است و بر درهای جهنم و راههای گمراهی ایستاده است و روندگان این راهها را به حدود خدا باز می آورد و نواهی خدا و عظمت عذاب او را یادآوری می كند و پیشوای فكری راهروان راه حق می شود و آن وقتی است كه امام (ع) متوجه می شود ذهن گمراهان در تاریكی جهل فرو رفته و جز آن حضرت، راهنمایی نمی بینند و با كوشش و جستجو آب زندگی را از سرزمین دلها می طلبند ولی آن را جز نزد آن حضرت نمی یابند. در این صورت، احتفار را برای جستجو در جایی كه گمان وجود علم هست، و لفظ ماء را برای علم استعاره آورده است، چنان كه قبلا نیز چنین فرموده بود. فرموده است: الیوم انطق لكم العجماء ذات البیان امام (ع) جمله: عجماء ذات البیان، را كنایه آورده است از عبرتهای آشكار و پیشامدهایی كه بر افراد گنهكار و متمرد از فرمان پروردگار وارد می شد و نیز كنایه است از روشن بودن برتری فضل امام نسبت به آنها كه شایسته بود از آن وضع عبرت بگیرند و به مقتضای فرمان خداوند كه آنها را به پیروی از فرمان امام (ع

) وامی داشت عمل كنند، زیرا همه این احوال اموری بودند كه زبان نداشتند و به همین دلیل امام (ع) آنها را به حیوان گنگ تشبیه كرده است و برای آنها لفظ عجماء را استعاره آورده است و سپس آن را به ذات البیان توصیف فرموده زیرا زبان حال به آنچه امام (ع) می گفت خبر می داد و به وجوب پیروی از آن حضرت سخن می گفت و شهادت می داد و همین زبان حال راهنمایی و هدایتی بود بر آنچه در هر زمینه شایسته عمل كردن بود و این است معنای بیان. بنابراین منظور بیان زبان حال است و مثل این است كه امام (ع) بی زبانها را به زبان آورده و آنچه مقتضای حال آنهاست از زبان آنها بیان می كند و هر كس به چشم بصیرت در آنها بنگرد این حقیقت را در آنها مشاهده می كند. كلام امام (ع) به منزله این ضرب المثل است كه می گویند: از زمین بپرس، جویبارهایت را كه شكافته و میوه هایت را كه بیرون آورده، اگر با زبان جوابت را ندهد با زبان پند جوابت را خواهد داد. و یا مانند مثلی است كه می گویند: دیوار به میخ گفت چرا مرا سوراخ می كنی جواب داد از آن كه مرا می كوبد بپرس. بعضی گفته اند: عجماء صفت كلمه محذوفی می باشد و تقدیر سخن این است: الكلمات العجماء مقصود امام (ع) از كلمات العجماء رم

وزی است كه در همین خطبه بیان شده است و همان كلمات را به حیوان تشبیه كرده است زیرا در حقیقت كلمات سخن نمی گوید و در عین حال برای نظر كننده مفید است و از آنها برترین فایده را می برد، بنابراین برای عبرت گرفتن دارای بیان می باشد. فرموده است: غرب رای امری تخلف عنی این جمله اشاره به مذمت كسانی است كه با آن حضرت مخالفت كردند و حكمی است بر سفاهت و نادانی و عدم رای ثابت آنها در مخالفت با آن حضرت. توضیح این كه مخالفان فكر می كردند كه كدام كار برای آنها سودمند است، متابعت از آن حضرت یا مخالفت؟ سرانجام به این نتیجه رسیدند كه مخالفت با امام موفقیت آمیزتر است و همین بدترین و زشت ترین رای است. چنین كسی مانند شخصی است كه بدون فكر به كاری اقدام كرده است و یا مانند كسی است كه رای حق بر او پوشیده مانده است. و این كلام در مقام توبیخ است برای متخلفان به گونه ضرب المثلی كه می گوید: ایاك اعنی و اسمعی یا جاره. فرموده است: ما شككت فی الحق مذرایته این كلام، بعضی از عوامل وجوب پیروی و عدم مخالفت با آن حضرت را بیان می كند. امام (ع) خود را چنین توصیف می كند كه پس از شناخت حق هرگز برایش شك حاصل نشده است، زیرا خداوند حق را بر او نمایانده

و بر نفس قدسیه او كمالاتی را افاضه فرموده است كه لازمه آن خبر دادن امام (ع) بر استواری حقی است كه خداوند به او نمایانده و بزرگی شانی است كه خداوند به او افاضه كرده است و بدین سبب بر اندیشه ی او هرگز شبهه ای عارض نمی شود. امامیه از همین مطلب بر وجوب عصمت و طهارت امام از ناپاكیهایی كه منشا آنها ضعف یقین است استدلال می كنند. فرموده است: لم یوجس موسی خیفه علی نفسه اشفق من غلبه الجهال و دول الضلال بعضی گفته اند اشفق صفت تفضیلی است و چون صفت برای خیفه است منصوب می باشد، زیرا اشفاق به معنای ترس است. مطابق این سخن تقدیر كلام این خواهد بود: لم یوجس موسی اشفاقا علی نفسه اشد من غلبه الجهال: موسی از غلبه یافتن نادانان بیشتر می ترسید تا بر نفس خویش. مقصود توجه به این حقیقت است كه ترس موسی (ع) صرفا برای جان خود نبود بلكه شدیدتر از ترس بر جان خود، ترس از پیروزی جاهلان بر اهل دین بود كه مردم دچار فتنه آنها می شدند و دولت گمراهی برپا می گشت و راه هدایت ناپیدا و مسدود می شد. مانند زمانی كه موسی از غلبه جادوگران نادان ترس داشت، آن زمان كه ریسمانها و عصاهای خود را انداختند و به جلالت فرعون سوگند خوردند كه ما پیروزیم. قول دیگر ا

ین است كه اشفق فعل ماضی است در این صورت معنای كلام امام (ع) این خواهد بود كه ترس موسی از جادوگران برای جان خود نبود بلكه فقط می ترسید كه نادانان پیروز شوند. پس گویا گفته است: لكن اشفق و انما الشفق، لكن موسی ترسید و منحصرا ترس از چیرگی نادانان بود كه دولت ضلالی مانند حكومت فرعون بر سر كار باشد. فرموده است: الیوم توافقنا علی سبیل الحق و الباطل. فعل توافقنا از باب مفاعله و دلالت بر دو طرف دارد. و خطاب به كسانی است كه در مقابل حضرت برای جنگیدن ایستاده بودند. مقصود این است كه من در راه حق و شما در راه باطل ایستاده و به آن دعوت می كنیم و این سخن امام (ع) به منظور كشاندن آنها از باطل به حق بیان شده است. فرموده است: من وثق بماء لم یظما این جمله به عنوان مثل برای توجه دادن آنها به این مطلب است كه به آنچه نزد آن حضرت است باید اعتماد كنند، یعنی به سخن من آرام گیرید و به آن اعتماد كنید تا به یقین هدایت نزدیك شوید و از گمراهی و كفر دور گردید، مانند كسی كه به آب داخل ظرفش اعتماد دارد و از تشنگی و هلاكت در امان است، بر خلاف كسی كه چنین اعتمادی ندارد. امام (ع) آب را كنایه از علم به كیفیت هدایت به سوی خدا آورده است و این هما

ن آبی است كه با وجود آن تشنگی وجود نخواهد داشت.


صفحه 536، 536.